واژه در بغضِ قلم می شکند شاید این جوهر خودکار ندارد نفسی و در این کاغذ کاهی چه اثر دارد اشک؟ نوک شکسته است مدادم! که نویسم همه از عشق تهی است خبری نیست که آن واژه نهان است هنوز! چه رسد جمله ی دلخواه دلم ... بر سرِ تیغ زبانش قلمی تیز کنم برقِ ذوفی به نگاهم گذرد در دل شب لیک، افسوس مرکب چه سیاه است دلش نیز چنین سینه را پاره کنم این قلم خون مرا می نوشد رنگِ قرمز بنویسد به سیاهی که دگر جان مرا نیست رمق او که دارد دلی از جنس طلا همه از عشق تهی چه نیازی است بگویم همه جا هست کمین؟! که حساب سند و ملک و زمین است همین دلِ من وارثِ آن خاطره هاست دلِ من خانه ی توست خانه سنگی است ولی ... این بنا هیچ نلرزد مگر از نیم نگاهی که تو با چشم رضایت نگری

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:, ] [ 19:23 ] [ rain ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه